با عرض پوزش از همه عزیزانی که در سایت پیغام گذارده بودند. به دلائل نامعلومی همه تلاش ایم برای اقدام متقابل بی نتیجه ماند. احتمالا هنوز در سیستم پارسی بلاگ باگ وجود دارد، یا به دلیل استفاده از ISP بنده است.
به هرحال برای دلجوئی از این عزیزان نام آنها به لیست دوستان سایت افزوده شد. شایسته است این دوستان و دیگر عزیزان با اقدام مشابه ما را در رسیدن به هدفمان یاری رسانند.
با تشکر مدیریت وبلاگ
دوستانی که مایلید از فعالیت های وبلاگ حمایت کنید می توانید با کلیک بر روی بنر زیر و دادن امتیاز به این مهم دست یابند.
مخاطبان گرامی سایت ادامه مطالب مربوط به مکاتب ادبی به زودی به سایت افزوده خواهد شد. سرفصل این مطالب عبارتند از:
+ سمبولیسم
+ ناتورالیسم
+ کلاسیسم
+ رئالیسم
+ هنر برای هنر
+ اگزیستانسیالیسم
باتشکر از بذل محبت دوستان به وبلاگ و در جواب به عزیزانی که خواهان آن شدهبودند که تاحد امکان تصاویر مرتبط با مقالات ارائه شود، به اطلاع میرساند که خدمتگذاران شما درحال مرتفع کرد مشکلات فنی این امر هستند و در آینده نزدیک به این مهم دست پیدا خواهیم کرد.
مکتبهای ادبی - رمانتیسم
نهضت رمانتیسم زائیده تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط در سده نوزدهم است. زیرا توده پیشرفته سده نوزده اروپا دیگر نمیتوانست سنتهای ملوکالطوایفی ( فئودالیسم ) و کلاسیسیسم را گردن نهد. از این رو به نویسندگان و هنرمندانی نیاز داشت که به دلخواه خویشتن و پندارهای بیبندوبار خود خامه بدست گیرند، بنابراین شایسته است رمانتیسم را یک مکتب انقلابی و ناقض سنتهای کلاسیسیسم دانست.
این نهضت از میانههای سده هجده اوج گرفت و بالا رفت، تا جائیکه اواخر این سده و سرتاسر سده نوزده، جهان هنر و ادب و اندیشه را جولانگاه خویشتن ساخت.
«نوامیس» از سرودههای رمانتیک بدینگونه یاد مینماید: «هنری است که همه چیز را بشیوه دلانگیزی شگفتآور میسازد، هنری که همه چیز را در فاصلههای دور قرارمیدهد بی آنکه از رنگ آشنا و دلفریب آنها بکاهد.»
رمانتیکها به رویاها و اندیشههای خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیر طبیعی دیگر پروا داشتند و آنچه میسرودند و مینوشتند جلوههایی از جهان ناشناخته و دور دست اندیشه و پندار بود. آنها برعکس کلاسیستها هرگز به خود نمیپرداختند، بلکه همواره بفرمان احساس و اندیشه گوش میسپردند.
خیالپردازان سده نوزده هیچگاه توده حود را آنگونه که بود نقاشی نمیکردند، بلکه آنچنان که میخواستند باشد مجسم میساختند، از این رو مکتب رمانتیسم در برابر رئالیسم جای میگیرد.
هنرمند رمانتیک توده خود را دشمن میدارد و چون از زندگی در اجتماع خویش گریزان است، به دامن خیالها و اندیشههای خویش پناه میبرد و به دورانهای باستانی ( به ویژه سدههای میانه ) و روزگار کودکی و سرزمین آرزو و تنهایی بازمیگردد.
از سوی دیگر جنبش رمانتیسم را باید فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، کشاکشهای سرمایهداری، برگرداندن شهرها به اردوگاههای کارگری و بدبختی و سرانجام بر ضد صنعتگران سرمایهدار دانست، نمونه برجستهای از این فریادها را میتوان در شعرهای شیرین و بی پیرایه ویلیام وردزورث سراینده رمانتیک انگلیس جستجو کرد. از آنجا که بنیان رمانتیسم با ایدهآلیسم همآهنگی نزدیک و شناخته دارد. هنرمند رمانتیک زندگی و اجتماع را زائیده اندیشه میداند و برخلاف رئالیستها، دگرگونی و چگونگیهای توده را وابسته به دگرگونیهای اندیشه بشری میشمارد.
میتوان پیشوایان این مکتب را در فرانسه، استاندال، ویکتور هوگو، شاتوبریان و در انگلستان، وردزورث، لردبایرون و در آلمان گوته و در روسیه پوشکین و گوگول دانست.
دیباچه هوگو بر نمایشنامه «کرمول» خود در حقیقت مرامنامه جنبش رمانتیسم گردید و همو با عرضه شاهکار جاودان خود «بینوایان» رهبری این مکتب را از آن خویش ساخت.
جایزه جهانی نوبل و شرح حال بانی آن آلفرد نوبل
آلفرد برنهاد نوبل در سال 1843 در سکوئه سوئد متولد گردید.
آلفرد نوبل تا 16 سالگی بطور خصوصی تحصیل کرد و قبل از رسیدن به سن بیست سالگی یک شیمیدان با تجربه و یک زباندان قابل شده بود و با زبانهای آلمانی، فرانسوی، روسی و سوئدی آشنائی داشت.
آلفرد نوبل مسافرتهای زیادی نمود و بیشتر توجه خود را صرف تحقیقات درباره مواد منفجره نیتروگلیسرین کرد. نوبل کشف نمود که استفاده از این مواد اگر با یک ماده غیر فعال و جذب کننده مانند گیسلگوهر همراه باشد آسانتر و بی خطرتر است. وی اختراع خود را در سال 1867 تحت نام دینامیت به ثبت رسانید.
سپس نیتروگلیسیرین را با یک ماده منفجره فعال دیگر یعنی باروت مخلوط نمود و ماده ژله مانند شفافی بدست آورد، که قدرت انفجار آن از دینامیت هم بیشتر بود. ژلاتین منفجره یعنی اختراع دوم وی در سال 1875 به ثبت رسید. بعد نوبل موفق به اختراع بالیستیت شد که اولین باروت بیدود نیتروگلیسرین بود و بعدها برای ساختن کوردیت یعنی باروت بیدود بهکار رفت.
با ساختن دینامیت و ساختن مواد منفجره و با استخراج معادن نفت باکو نوبل به کمک یارانش موفق بجمعآوری ثروت هنگفتی کردید. اختراعات نوبل سبب شد که در رشته معادن و جادهسازی و حفر تونل تحولی بهوجودآمد.
نوبل در سال 1896 درگذشت. در تاریخ 27 نوامبر 1895 یعنی یکسال قبل از مرگش نوبل وصیتنامه معروف خود را امضاء کرد. این وصیتنامه میبایستی نقشههای وی را مربوط به پاداش زحماتش یعنی همان افکاریکه بیشتر زندگی او را بخود مشغولکرده بود عملی سازد.
او در وصیتنامه خود ذکر کرده بود که بیش از 31 میلیون کرون سوئد که ثروت وی را تشکیل میداد بایستی بهصورت وجه نقد درآید و بعنوان سرمایه بکاربرود و درآمد حاصله از آن هرساله بصورت جوایزی میان آنهائی که در سال قبل منشاء بزرگترین فایده برای بشر بودهاند تقسیم گردد. رشتههائیکه نوبل مایل بود باعث پیشرفت آنها شود عبارت بودند از: فیزیک، شیمی، فیزیولوژی یا طب، ادبیات و صلح. در خاتمه وصیتنامه خاطرنشان شدهبود که این جوایز به شایستهترین افراد چه اهل اسکاندیناو و چه اهل سایرکشورها دادهشود و امر توضیع جوائز را به سه مؤسسه سوئدی و یک کمیته مخصوص که توسط پارلمان نروژ تعیین میشود واگذار نمود.
انجام این کار بهعهده نمایندگان ایالات پادشاهی سوئد و نروژ که در آن زمان که کشور واحدی محسوب میشدند محول گردید.
جایزه نوبل چگونه توزیع میگردد:
هیئتهائی که تحت اساسنامه بنیاد نوبل فعالیت میکنند عبارتند از: چهار هیئت مخصوص اعطاء جایزه یعنی آکادمی علوم سلطنتی ( برای شیمی و فیزیک ) مؤسسه طبی سلطنتی کاروئین ( برای طب ) آکادمی سلطنتی سوئد ( برای ادبیات ) و کمیته نروژی نوبل وابسته به پارلمان نروژ ( برای جایزه صلح ).
ضمناً پنج کمیته نوبل هم وجود دارد که هریک برای توزیع یکی از جوایز مطالعه میکنند ( از جمله کمیته نروژی برای جایزه صلح ). بهعلاوه چهار انستیتو یا مؤسسه نوبل هم وجود دارد که هریک برای یکی از چهار جایزه فوقالذکر فعالیت میکنند.
برج دریائی اسکندریه
هفتمین عجایب هفتگانه جهان در مصر بود. این برج در جزیره کوچک فارو بنا شده بود.
برج دریائی اسکندریه در زمان سلطنت جانشین اسکندر، یعنی بطلمیوس دوم ( 247-304 قبل از میلاد) بوسیله معماری بنام سوسترات ساخته شد.
مجسمه رودس
این مجسمه غولپیکر قریب 40 متر ارتفاع داشت، ولی متاسفانه عمر این مجسمه از 56 سال تجاوز نکرد زیرا بر اثر زلزله بر زمین افتاد.
مقبره موزول
مجسمه زئوس
این مجسمه عظیم، چهارمین عجایب سبعه دنیای قدیم بود. ارتفاع آن 15 متر بود و نشان میداد که خدا بر تخت نشستهاست. تختالهی از عاج و آبنوس بود که طلا و جواهرات گرانقیمت در آن بهکار رفته بود. زئوس از طلا و عاج تراشیده شده بود، تنهاش از چوب آبنوس بود که قسمتهای عریانش را عاجنشان کردهبودند تا برهنه وانمود شود، و بقیه بدنش را با طلا اندودشده بود. تاجی از درخت خار که آن هم طلای خالص بود روی سر داشت و مجسمه کوچک الهه پیروزی را بدست راست گرفتهبود و عصای سلطنت را در دست چپ داشت. باوجودیکه اثری از این مجسمه برجای نمانده است، ولی از چند سکه قدیم رومیان که بدست آمده میتوان به عظمت آن پیبرد.